اول دفتر به نام ایزد دانا
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14
|
اول دفتر به نام ایزد دانااکبر و اعظم خدای عالم و آدماز در بخشندگی و بنده نوازیقسمت خود میخورند منعم و درویشحاجت موری به علم غیب بداندجانور از نطفه میکند شکر از نیشربت نوش آفرید از مگس نحلاز همگان بینیاز و بر همه مشفقپرتو نور سرادقات جلالشخود نه زبان در دهان عارف مدهوشهر که نداند سپاس نعمت امروزبارخدایا مهیمنی و مدبرما نتوانیم حق حمد تو گفتنسعدی از آن جا که فهم اوست سخن گفت |
|
صانع پروردگار حی تواناصورت خوب آفرید و سیرت زیبامرغ هوا را نصیب و ماهی دریاروزی خود میبرند پشه و عنقادر بن چاهی به زیر صخره صمابرگتر از چوب خشک و چشمه ز خارانخل تناور کند ز دانه خرمااز همه عالم نهان و بر همه پیدااز عظمت ماورای فکرت داناحمد و ثنا میکند که موی بر اعضاحیف خورد بر نصیب رحمت فرداوز همه عیبی مقدسی و مبرابا همه کروبیان عالم بالاور نه کمال تو وهم کی رسد آن جا |